شعرهای قطعیت یافته


شعرهای قطعیت یافته

درباره طاهره صفار زاده

حامد صفایی تبار

اشاره :

همانگونه كه هفته ي گذشته شاهدش بوديم هريك ازرسانه ها

با فرمول هاي خاص خود از كنار شاعره نام آور معاصر زنده

ياد  طاهره صفار  زاده گذشته اند  و پيشامدي  كه  به  نام ـ نام

بلند  وي  بر سر زبان ها افتاد ، گر چه درد  ناك بود و دل هاي

عاشقان  شعر را  به درد آورد ـ تا جايي  كه بخش هايي  از آن

به نقل از  برادر عزيزش  و  ديگر مسئولين  محترم  در اختيار

20:30شبكه دو    توضيح داده شد كه بر مي گشت به شكستن

سنگ  قبر  آن  روان شاد ـ ما را بر آن داشت تا يكبار ديگر به

كار نامه ي درخشان وي نظري بيفكنيم  و ياد و  خاطره اش  را

گرامي بداريم :

«طاهره صفار زاده»از جمله شاعرانی است که دوره های متعدد شعری را تجربه کرده . شاید اگرنگاهی دقیق و موشکافانه به دوران شاعری او داشته باشیم نه تنها دوره های متعدد را در طول زمان ، بلکه در هر دهه نیز می توان شناسایی کرد. اما آنچه سبب شد «طاهره صفارزاده» به ویژه پس از انقلاب و همسویی شعرهای او با روحیه مذهبی مردم در آن دروه بود. از اینجا صفار زاده گرچه تفاوت های جزیی در شعرش به وجود آورد اما به تشخص شاعرانه رسیده بود و ویژگی هایی را با خود به همراه داشت که صرفاً مختص شعر او بود . در یک برداشت کلی می توان شعر صفارزاده را به سه دوره تقسیم کرد. سه دوره که اگرچه گاهی نزدیکی هایی با همدیگر دارند اما بنیاد و اساس تفاوت های چشمگیری بین آنها وجود دارد. حتی گاهی این تفاوت ها چنان بارز است که احساس می شود یا شاعر آنها با هم فرق می کرده و یا شاعر در هردوره دچار یک بازنگری و رفرم کلی در شعر خود شده .

دوره اول از ابتدای مطرح شدن او به عنوان شاعر ـ با کتاب رهگذر مهتاب در سال 41 ـ آغاز می شود و تا قبل از انتشار کتاب «سفر پنجم» ادامه می یابد . «صفارزاده » به مانند تمام شاعران هم نسل خود با وزن و قافیه و شعر کلاسیک کار خود را آغاز کرد و اندکی بعدهم مجذوب شعر نیمایی شد. در این زمان آنچه در شعر صفارزاده وجود دارد ، تجربه های فردی و احساساتی جوانی است که هنوز به هیچ چیز به صورت جدی نگاه نمی کند. در این زمان شعر صفارزاده نه تنها با دیگر هم نسلان خود تفاوت محسوسی ندارد ، بلکه از فضای اجتماعی و فرهنگی زمان خود نیز به شدت متأثر است . فضاهای عاشقانه ، احساس تباهی نسبت به محیط اطراف ، رنج های شاعرانه و... در این دوره حتی گاهی او را از شاعران زمان خود نیز متأثر می بینیم . در برخی از شعرها «فروغ»تاثیر جدی بر شعر او گذاشته و او با ذهن و زبانی شعر نوشته که فروغ آن را خلق کرده و از آن استفاده می کرد.البته در این دوره هم از شعر او نشانه هایی از اعتراض به شرایط فرهنگی جامعه در آن زمان و یا ابراز احساسات عدالت جویانه به چشم می خورد.اما هم تعداد این شعرها بسیار اندک است و هم این نوع از عدالت جویی نیز باز بیشتر ریشه در جریان های روشنفکری زمان خود او دارد .

به هر حال اگرچه شاعر در این دوره هم نشانه هایی از توجه به شرایط جامعه نشان داده اما این توجهات در زمره اعتراضاتی قرار می گیرد که دیگر شاعران و روشنفکران هم در زمان خود از آن استفاده می کردند. گذر «صفارزاده» از شعر نیمایی به شعر بی وزن یکی از بزرگ ترین پیشرفت های او محسوب می شد و او در شعری بی وزن که توانست به زبانی مستقل دست پیدا کند . زبانی ساده بدون آرایه های لفظی. این زبان بزرگ ترین کمک را به شعر «صفارزاده»کرد. او با استفاده از این زبان می توانست آنچه را که در ذهن دارد به سادگی به شعر تبدیل کند . زبان او سادگی و جسارت خاصی داشت . شاعر با توسل به این زبان نه تنها توانست از تقیدهای وزن و آهنک کلام رهایی یابد بلکه قالب درستی برای بیان اندیشه یافت . همین سادگی زبان برای او زمینه ای شد تا به راحتی بتواند شعرهای بلندش را بنویسد. شعرهای بلند برای «طاهره صفارزاده» مجالی بود تا بتواند در شعر به اندیشه دست یابد و بدون تأثیر پذیری از دیگران مفاهیم خاص ذهنی اش را خلق کند. در این میان شعرهای بلند او زنجیره ای از روایت ها و مفاهیم متعدد است که در کنار همدیگر قرار می گیرند و حلقه ارتباطی همه این روایت ها زبان است. اما مفاهیمی که «صفارزاده» از آنها استفاده می کند، هنوز مربوط به فضای روشنفکری زمان اوست . او نه تنها به مفاهیم ومظاهر روشنفکری که در ایران وجود دارند توجه کرده و از آنها استفاده می کند بلکه تا حدودی هم تحت تاثیر فضای اروپایی ـ آمریکایی قرار دارد.

شعرهای او مملو از تصاویری است که نه تنها به شرایط ایران و مسایل داخلی ایران توجه ندارد بلکه حتی خیابان هایی هم که شاعر در ذهن دارد خیابان های لندن است . لندن ، نیویورک ، آیوا و...مکان هایی هستند که ذهن صفار زاده بر پیکره آنها پرسه می زند. برخی از این شعر ها بسیار درخشان است ، به ویژه آنکه زبان مناسب با منطق شاعرانه به پیوستگی مناسبی رسیده و دقیقاً آنچه خلق شده شاعرانه است . شاید حتی بتوان گفت که برخی از این شعرها نمونه شعرهای بسیار خوبی برای شعر بی وزن فارسی دهه 40محسوب می شوند. ذهن «صفارزاده» در این نوع شعرها ، ذهنی پرسش گر و جستجوگر است . او زمانی به سراغ فرهنگ اروپایی یا آمریکایی و یا حتی فرهنگ هندی می رود، دارای ذهنی کنجکاو است که سعی در جست و جوی مفاهیم دارد . او سعی دارد هر پدیده ای را به گونه ای دیگر ببیند و هر مؤلفه ای را به زبان شاعرانه توضیح دهد. در میان احساسات و بیان شاعرانه او نیز گاهی درمی یابیم که شاعر دچار سرشکستگی است ، نمی تواند شکل واحدی را انتخاب کند و حتی نمی تواند از سوژه واحدی صحبت کند . برای همین شعرهای بلند می نویسد که بتواند دائماً تغییر مسیر داده و در یک شعر موضوعات متعددی را وارد کند.

آنچه در شعر او هنوز به چشم می خورد روحیه روشنفکری است که از فضای روشنفکری جهان در آن سال ها تأثیر می پذیرد. شاعر با آنچه در ذهن او وارد شده و آنچه که مطالعه کرده و خوانده در یک کشمکش ذهنی به سر می برد . نه می توان گفت فضای ذهنی غربی را کاملاً می پذیرد و نه می توان گفت طرح اندازی جدیدی بر اساس شخصیت و نگاه خود به جهان دارد . گویی را گریزی برای او وجود ندارد جز آنکه هر چه را دیده و یا تجربه کرده به زبان شعر بیان دارد. اینگونه شعرهای «صفار زاده » تا پایان کتاب «طنین در دلتا» ادامه پیدا می کند. البته در این میان نباید تحصیل او در خارج از کشور را فراموش کردچرا که برخورد او با جهان غرب و زندگی در آمریکا تأثیراتی را بر شعر او دارد که انکار ناپذیر است . شاعر در اینجا به پلی مبدل می شود که آنچه در جهان بیرون از او وجود دارد را به شعر منتقل کند. بنابراین مثلثی شکل می گیرد که یک ضلع آن شاعر است و ضلع دیگر جهان پیرامون او . ضلع سوم یعنی شعر کامل کننده این وضعیت است و جایی است که شاعر خودش را در پیوند با جهان خارج احساس می کند.

«سفرپنجم» حلقه ارتباطی است بین دو تجربه متفاوت شعر. در کتاب «سفر پنجم» ، «صفار زاده » آرام آرام شرایطی را در شعر تجربه می کند که بتواند به یک شخصیت منسجم دست پیدا کند . شخصیتی که صرفاً مصرف کننده فکر نیست  بلکه تولید کننده اندیشه است و اندیشه ای را استفاده می کند که از رابطه او با شعر حاصل شده است . اما در تولید این اندیشه او به گونه ای گریز از فضای شعری گذشته اش دست می زند. گریزی که نه تنها در زمینه مفاهیم از شعر است بلکه تا گریز از ساختارهای قبلی هم ادامه پیدا می کند.او در «سفرپنجم» سعی می کند مفاهیم را به سمت بومی شدن و سرزمینی شدن سوق دهد. در اینجا است که او به جای آنکه از «مظاهر تمدن غربی» در شعر استفاده کند به سراغ مظاهرمذهبی ـ دینی می رود . در واقع چرخش او در همه زمینه ها است . هم اسطوره های ذهنی شاعر را در بر می گیرد و هم دایره واژگانش را و در نهایت مفاهیمی که می خواهد به آنها برسداما همان طور که اشاره شد سفر پنجم صرفاً نقش یک حلقه ارتباطی را دارد.«صفارزاده» هرچه به مفاهیم ساده بومی نزدیک می شود ناچار است ساختار و ساختمان شعر را به همان اندازه ساده کند چرا که مخاطبان او هم آرام آرام عوض می شود.

در مرحله دوم شعر او اغلب افراد ساده جامعه مخاطب قرار می گیرند . او می خواهد حرف هایی بزند که دیگر از پیچیدگی خاصی برخوردار نیستند بلکه معنا و مفهوم ساده ای را می رساند . در نتیجه ساختار هم دیگر نمی تواند پیچیده باشد و دوایر تو در تویی که در شعرهای قبل بلند او به چشم نمی خورد کمتر ایجاد می شود. «سفرسلمان» که کتاب با آن آغاز می شود شعری است بلند که البته مختصات آن با شعرهای بلند قبلی او متفاوت است .«سفر سلمان» شکلی روایی دارد و این روایت پرسش های شاعر و یا سر گشتگی ها و بیان سرکشی های او نیست ، بلکه روایتی است به معنا و مفهوم مشخص دارای نقطه آغاز و نقطه پایان.

روایت نه تنها شکل خطی دارد بلکه به نتیجه گیری شاعر هم می رسد. او همه چیز را بیان می کند نه خودش پرسشی دارد و نه اجازه می دهد خواننده به پرسشی در ذهن خود برسد . جای هر سطر و هر کلمه مشخص است و شاعر قصد دارد از کنار هم چیدن این پازل به یک مفهوم مشخص برسد. مفهوم مشخصی که از قبل در ذهن او وجود داشته . اما در شعرهای بعدی شرایط کاملاً مطابق با «سفر سلمان» نیست . در این شعرها از تجربه های قبلی بسیار استفاده می شود گاهی شعر پرسش از وضعیت موجود است و گاهی در هم ریختگی های ذهن شاعر ، هنوز در بسیاری از شعرها «منطق شعر» به چشم می خورد و گاه رفت و برگشت هایی وجود دارد که همان دایره های درهم تنیده شعرهای بلند گذشته او را به یاد می آورد. اما آنچه واضح است گریز او از مفاهیم گذشته به صورت آشکار است . در «سفر پنجم» صفارزاده نشان می دهد که تغییرات عمیق و وسیعی در آثار بعدی او به وجود خواهد آمد . تغییراتی که شعر را یکسرمتفاوت از آثار گذشته می کند.

«سفر پنجم» برای نخستین بار در سال (56) منتشر شد. اما از این تاریخ به بعد یعنی 56تا 58 و اگر هم با مسامحه بیشتری نگاه کنیم تا سال های 62و 63 دوران دوم شاعری او شکل می گیرد. پیش از انقلاب شاعران بسیاری علیه حکومت شعر می گفتند. رژیم سابق هم با نویسندگان و روشنفکران رابطه خوبی نداشت . هدف تمام شعرهایی که علیه حکومت نوشته می شد مشخص بود ؛ اعتراض به حکومت و تخطئه آن. در این میان هرکدام از شاعران و روشنفکران به یکی از گروه های فعال سیاسی تعلق خاطر داشت و شعر و مبارزه خود را در آن جهت شکل می داد. «طاهره صفارزاده » از معدود شاعرانی ـ و شاید متقدم ترین شاعری ـ بود که به طرف ادبیات اسلامی ـ انقلاب گرایش داشت . در سال 56 هنوز تعداد نویسندگان و شاعرانی که بتوان گفت به ادبیات متعهد گرایش دارند چندان زیاد نبود. عده آنها بسیار کم و اغلب به صورت کاملاً فرد گرا و جدای از هم کار می کردند.

در این دوره «صفار زاده » زیربنای شعری خود را به عنوان یک شاعر انقلابی ـ اسلامی ساختارسازی کرد. از این جا به بعد او شعر انقلابی خود را با صبغه های اسلامی آغاز کرد. این شعر ویژگی های خاص خود را داشت که با کل دوران شاعری او کاملاً متفاوت بود . شعر در شرایط انقلابی دیگر نمی تواند از پیچیدگی برخوردار باشد. شاعر آنچه را که قبلاً در هزار توی کلمات می کرد به عینیت می گذارد. شعر «صفارزاده» هم از همین دست بود . یعنی کلمات بسیار عریان و با مفاهیم آشکار . البته در این شعرهم شور و نشاط تازه ای وجود داشت و هم بی پروا و گستاخ. این ویژگی هایی که شعر انقلابی را می سازد اغلب شعر را از ادبیات دور می کند و به سمت یک اسلحه یا وسیله مبارزه می برد. برای همین تمام معادلات سابق در مورد شعر «صفارزاده» در این جا به هم می ریزد. اگرچه در این میان زبان همچنان ساده است . اما دیگر شاعرانه نیست . بلکه زبان حالت توصیفی و گزارشگربه خود می گیرد . آنچه شاعر می خواهد نشان دهد مخالفت است . پس واژگان هم اهمیت سابق خود را از دست می دهد . در این جایگاه واژه ای برای شعر مناسب تر است که هم خشم شاعر را نشان دهد و هم ذهنیت فکری ـ انقلابی او را به نمایش بگذارد. اگر نگوییم این مرحله ای است که در شاعر به شعار نوشتن روز می آورد ، اما حداقل می توان گفت دقت خود را از دست می دهد. به سادگی می توان هیجان را در شعر او مشاهده کرد. «صفارزاده » که در سفر پنجم آرام آرام راهی را تجربه می کرد که از شعر گذشته فاصله بگیرد و سعی می کرد شعرش محصول اندیشه و تفکر خود باشد این ژرف نگری و تفکر در شعر را رها می کند و تا حدودی هیجان زده می نویسد.

از این جهت بیشتر می توان شعر این سال های او را با اوایل دوران شاعری او مقایسه کرد.شاید به همین دلیل احساسی بودن و هیجان زده شدن شعر است که برخی از اولین شعرهای انقلابی او نظیر «کودک قرن» به شعرهای انقلابی او نزدیک می شود همانندی بسیاری پیدا می کند . همچنین ابزار شعرانقلابی برخی از آرایه ها و صنایع ادبی است . چرا که هرچه لفظ و سعت پیدا کند مخاطب ارتباط بهتری برقرار می کند .از این نظر «صفارزاده» قدری عقبگرد می کند و استعاره ، تشبیه ، کنایه ، ایهام و... که پیشتر با دقت و وسواس بسیاری استفاده می کرد و اساساً کمتر به سراغ آنها می رفت یک باره وارد شعر می کند.

او از این طریق به موفقیت در عامه مردم می رسد چرا که آنچه مردم می توانند با آن ارتباط برقرار کنند فضای شعری است که حلقه ها ارتباطی با شعر کلاسیک داشته است بلکه همچون وزن ، مردم به شکل علامت آنرا همراه ضرورزی شعر می دانند «صفارزاده»هرچه از شعر گذشته ی خود با تمام امکاناتش فاصله می گیرد به طرف فضاهایی از شعر می رود که خود هرگز آنها را تجربه نکرده اما با هوشیاری می تواند با مردم ارتباط وسیع تری برقرار کند. این مسیر تا آنجا ادامه پیدا می کند که صفار زاده به عنوان یک شاعر انقلابی در ادبیات جدید متعهد مطرح می شود. البته زمانی که او به این ویژگی ها می رسد ادبیات متعهد هنوز شکل درستی پیدا نکرده و حتی شرایط آن هم چندان مشخص نیست با این وصف می توان شعر او را به عنوان نقطه آغازی در ادبیات انقلاب دانست . «صفارزاده»هر چه پیشترمی رود دایره واژگانش با اتفاقات فضای سال های 60-58 پیوستگی بیشتری می یابد . او تمام آنچه را که در آن سال ها در گذر است ، وارد شعر می کند . همان سادگی او در دوره اولیه شاعری داشت در این دوره هم به چشم می خورد. هرکلمه ای به محض اینکه با جهان ذهنی او مناسبت پیدا می کند ، وارد شعر می شود . با این وصف عجیب نیست اگر شعر او در این سال های به نوعی تاریخی محسوب شده و یا گزارش هایی از شرایط جامعه باشد . تاریخی از این جهت که صرفاً رابطه شعر به اتفاقات در آن زمان ختم می شود و وقتی که زمان می گذرد و به ویژه زبان و دایره واژگان انقلابی از یاد می روند شعر شکلی شعار گونه به خود می گیرد. البته این مشکل نه به شعرهای «صفارزاده» بلکه به تمام شعرهایی که با شرایط انقلابی ـ در هر برهه ای از تاریخ ـ پیوند تنگاتنگ دارند، مربوط می شود. مسئله در اینجا است که شرایط انقلابی به سرعت ایجاد می شود و با سرعت بسیار زیادی زبان و ادبیت زبانی خاص خود را خلق می کند. اما این زبان به بخش کوتاهی از تاریخ مربوط می شود و با تغییر آن شرایط زبان هم به سرعت تغییر می کند. در نتیجه ادبیات این دوران دارای تنهایی می شود . در این میان شاعرانی که با فاصله گرفتن از زبان و کلمات ویژه انقلاب و پرداختن به مفاهیم انقلاب شعر می سرایند طبیعتاً شعرشان کمتر دچار فراموشی می شود.

دوره سوم شعری «صفارزاده » پس از شرایط هیجانی انقلاب شکل می گیرد. زمانی که انقلاب پایان یافته و هیجان ها فروکش کرده است . شاعرمی تواند بیشتر به شعر خود فکر کند . فرصت بیشتری دارد که آن را ویرایش کند و از افتادن به دام فضاهای کلاسیک پرهیز کند. در این دوران دیگرشاعر نه احتیاج دارد که خشم خود رانشان دهد و نه لزومی دارد شعر به طرف شعار زدگی پیش برود ، نتیجتاً تأمل بیشتری بر شعر می کند . از طرفی اتفاق دیگری افتاده ، نویسندگان متعهد گرد هم جمع آمده و سعی می کنند ادبیات خود را پی ریزی کنند. دوره سوم شاعری «صفارزاده» در حقیقت بر آیند دو دوره گذشته اوست.از طرفی به این نتیجه رسیده که باید شعر را در ساخت صحیح و به دور از هیجان و احساسات استفاده کند و از طرف دیگر تکلیف او با مبانی فکری اش روشن شده . در این دوره او دوباره این توانایی را به دست می آورد که با زبانی ساده و به دور از شعار زدگی شعر بگوید و مفاهیم شعرش هم بر پایه عقاید مذهبی اش باشد. البته در این برآیند ، شعر او دچار تغییراتی هم در فرم و هم در معنا شده است . «صفارزاده» در این دوره دیگر روحیه پرسشگری و کنجکاوی خود را از دست داده . همه چیز برای او حل شده است و او در ذهنیت متعهد خود جست و جو می کند و سعی دارد هنگامی که به قطعیت رسید آن را به شعر در آورد. این شعرها دیگر به دنبال مفهوم ویژه ای نیستند بلکه مفاهیم قطعیت یافته ای شده را بیان می کنند . پس اگر بگوییم شعر او تا حد زیادی اخلاقی است و نه تنها اخلاقی بلکه بیانگر تعلیمات اخلاقی است  اشتباه نکرده ایم . صفارزاده در دوره اول مخاطبان خود را وادار می کردکه همراه او به موضوعات شعرش بیندیشند و در دوره دوم می خواست که مخاطب با او همراه شود اما در دوره سوم می خواهد که مخاطب از او بیاموزد .

شعر او بیانگر نکاتی است که می توان آنها را کشف های دینی و اخلاقی او دانست و او از این کشف ها را به مخاطب عرضه می کند که از آنها پاسخی روایی دریافت کند.پس شعر او می تواند شعری برای درک مفاهیم دینی و اخلاقی باشد.اگر در دوره دوم «صفارزاده » از وضع جامعه و انقلاب گزارش می دهد ، در دوره سوم مفاهیم دینی و اخلاقی را گزارش می کند. اما این را هم باید اضافه کرد که بیان او با دوره پیش فرق چشمگیری دارد اوبسیاری از شعرها را با دقت و وسواس زیاد می نویسد دیگر دچار هیجان و احساس نیست و از تکنیک هایی که قبلاً در شعر بهره می گرفت دوباره استفاده میکند.شعرهای بلند او مجموعه ای از روایت های متعدد است که کنار هم می آیند . اما در شعرهای کوتاه همچنان روایت خطی دارد . اگر چه این را می توان به دلیل یقین او به مفاهیمش توجیه کرد. یعنی این مفاهیم در ذهن او چنان به قطعیت رسید که او می داند از کجا آغاز می شوند و به کجا ختم می شوند و مسیر این مفهوم در ذهن او تبدیل به شعر می شوند .روایط خطی و منطق تعیین نتیجه دیگری هم در شعر «صفارزاده دارد. او هرچه به این روایت های خطی نزدیکی بیشتری پیدا می کند از شعر دور شده و به نثر نزدیک می شود. در واقع او در بسیاری از مواقع منطق شعر را از دست می دهد و با منطق نثر شعر می نویسد. نوشتن شعر با منطق نثربرای او خطری بزرگ دارد . او شعر بدون وزن می نویسد و شعر بدون وزن حیاتش بر دو چیز استوار است ؛ یک منطق شاعرانه و دوم آهنگ درونی شعر هم اعتقاد ندارد. از این جهت هنگامی که منطق شعر به طرف هر نوع دیگری از نوشتار حرکت کند شعر را به آن نوع شبیه می کند.شاید به همین علت است برخی از شعرهای او حالت بیان یک واقعه تاریخی یا یک گزارش اخلاقی را پیدا می کند.

این اتفاق در شعرهای بلند او کمتر می افتد. چرا که او در شعرهای بلند این فرصت را می یابد که موضوع شعر را چندین بار عوض کند و تغییر موضوع شعر و ایجاد دایره های متعدد روایی تا حدودی می تواند منطق شاعرانه را ایجاد کند. از طرف دیگر شعرهای بلند او با تکیه بر تجربه های شاعرانه دوره اول شکل می گیرد و این تجربه ها امکانات زبانی و شعری را به او می دهد که از منطق نثردوری کند . صفارزاده دردوره سوم شاعری خود به نوعی آرامش می رسد نه بی قراری های دوره اول را دارد و نه هیجانات و احساس گرایی دوره دوم را. او در این دوره بیش از هرچیز به خود این اجازه را می دهد که منطقی باشد. اگر چه اعتقادات و علایق مذهبی او گاهی سبب می شود که به توجیه برخی از مفاهیم در شعر بپردازد. او همه امکانات و تجربه های خود را به کار می گیردتا بتواند شعر خود را با تکیه به شخصیت و توانایی های خود خلق کند. دراین میان یک نکته دارای اهمیت بسیاری است.صفار زاده از جمله شاعرانی است که توانست در همان آغازشاعری به زبان خاص خود برسد. به وجود آمدن یک زبان که تحت تأثیر کسی نباشد کمک بسیاری به او کرد ، تا بتواند شاعری مستقل باقی بماند و به دنبال مسائل دیگری در شعر باشد.

صفارزاده با تکیه بر زبان خود سه دوره شعری را بر اساس جست و جوی مفاهیم سپری کرد. شاید اگر او دارای زبان ویژه ای نبود و مشکل به دست آوردن زبان را داشت ، این همه فرصت برای پرداختن به مفاهیم را نداشت . اما این را هم باید گفت که اگر چه صفارزاده زبان خاص خود را داشت اما به دلیل دنباله روی از برخی مفاهیم هیچ وقت به توسعه و پرورش این زبان فکر نکرد. از این جهت شعرهای او در دوره های مختلف گاهی بسیار شبیه یکدیگرند و تنها وجه تفاوت آنها پرداختن به مفاهیم متفاوت است . او هیچ وقت به دنبال تغییر در این زبان نبود. درست است که دایره واژگانی او چندین باز تغییر کرد اما ساختار جمله ها ، سطرها و... هیچ تغییری نکرد. حتی زمانی که صفارزاده شعر را در دوران انقلاب می نوشت هیچ وقت به این فکر نیفتاد که آهنگ درونی برای آن ایجاد کند یا ضرباهنگ برخی جملات را تغییر دهد آنچنان که دیگر شاعران شعر بی وزن می کردند . در طول این مدت اوتنها به این فکر می کرد که چگونه بتواند شعر را با تفکرات و علایقش پیوند بزند.


آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: